ابزار وبمستر

از تراپیست و سنجاب

۴ بهمن ۱۴۰۳
۰۸:۵۰:۲۲
گریپ فروت

امروز نوبت دکتر داشتم . همون دکتری که حدود یک ماه و نیم پیش ازش نوبت گرفتم . قبل از اون آقای دکتر . مطبش یک جایی درست وسط فرانفکورت بود که خب شهر مورد علاقه ی من نیست اما منطقه ی خلوتی بود . به جز اینکه جای پارک هم نداشت و باعث شد من یک ربع دیر برسم به قرارم . ساختمون طبق معمول یک ساختمان قدیمی زیبا بود که من در هنگام وارد شدن بهش متوجه شدم که پشت ساختمون یک چیزی مثل پارک یا جنگل بود . وارد شدم و نرده های راه پله نظرم رو جلب کرد که چوبی بود و روش منبت کاری شده بود و خیلی هم قدیمی بود . اومدم برم طبقه ی بالا که دیدم خانم دکتر در رو باز کردند و متوجه شدم که مطب همون طبقه ی اول هست . در واقع طبقه ی همکف نه ، یک نیم طبقه بالاتر از همکف ! خب اینجا معماری خونه ها یکم متفاوته و من نمیتونم درست توضیح بدم . من درست بعد از وارد شدن فهمیدم که آقا اینجا کلا تراپیست ها گویا یک معیارها و استاندارهایی دارن برای خودشون و همه اون استانداردها رو رعایت میکنن و مثلا یکی ازون استانداردها داشتن یک فضای زیبا و خوشایند و آرومه . آخه اتاق این خانم هم خیلی خوب بود . دو تا فرش ایرانی کف اتاق بود . رو به روی صندلی که دعوت شدم روش بشینم یک پنجره ی بزرگ بود رو به همون باغی که از بیرون دیده بودم . پشت پنجره یک تراس بود و روی تراس یک صندلی گهواره ای چوبی و خب برای من همین ها هم کافی بودند اما گس وات ؟ وسط صحبت هام یک سنجاب در حال بالا رفتن و پایین اومدن از یکی از شاخه های درخت بود و دم گوگولی اش هی تکون می خورد و من بعد از دیدن این صحنه و ذوب شدنم برای هزاربار از دیدن یک سنجاب از نزدیک ، فکر کردم پاشم جمع کنم اصلا و واقعا بعد از دیدن این صحنه ها هیچ مشکلی حس نمیکنم و اصلا من برای چی اینجام ؟!

خب حالا از شوخی گذشته بعد از حدود چهل و پنج دقیقه با این خانم احساسم این بود که ایشون دقیق تر و بهتر ارزیابی کردن و چیزایی که تو همین مدت کوتاه بهش اشاره کردن چیزهایی جدیدی بود برام . قرار شد یک بار دیگه یک جلسه با هم داشته باشیم و اگه من واقعا دیگه خواستم ادامه بدم از سال بعد میتونیم جلسات رو با یک روز در هفته شروع کنیم . جلسه ی بعدی درست برای یک ماه دیگه است ولی ایشون خیلی حرفه ای گفتن که اگه تو این مدت نیاز داشتم با کسی صحبت کنم حتما باهاشون تماس بگیرم . احتمالا جلساتم رو با همین خانم ادامه بدم و در نتیجه آقای دکتر پرونده اش بسته میشه .

و ازونجایی که من هنوز تو کت ام نمیره که تراپی رفتن اونم با آپشن دیدن سنجاب ! رایگان باشه دوباره ازشون پرسیدم که آیا واقعا لازم نیست پولی پرداخت کنم و ایشون گفتن که تا زمانی که تشخیص بدن که من نیاز به تراپی دارم بیمه هزینشو میده حتی اگه این موضوع بیست سال هم طول بکشه ! اینقدر این موضوع برای من غیر قابل فهم و پذیرشه که دلم برای خودم می سوزه ! یعنی من می تونم بپذیرم که مثلا دکتر رفتن یا زاییدن یا عمل کردن هزینه ای نداشته باشه و تماما توسط بیمه پرداخت بشه ولی تراپی رو نمی فهمم اصلا ! واقعا خیلی جهان سومی و طفلک ام که سطح توقع ام از خدمات اجتماعی اینقدر پایینه یا با یک جهان بینی زیباتر باید خوشحال باشم که جهان سومی ای هستم که برای داشتن تراپیستی که از پشت پنجره اش سنجاب رد میشه اینقدر ذوق میکنم که روزم ساخته میشه :)



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
فضیلت های زندگی
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به فضیلت های زندگی است. || طراح قالب avazak.ir