از تراپی ، شب ها و دوستی های طولانی
-جمعه اولین جلسه با تراپیست بود . ساعت دوازده ظهر . درست وسط قسمت قدیمی شهر ویزبادن . ساختمون رو از نوع پنجره هاش تشخیص دادم . پنجره های کشیده در نمای قدیمی اروپایی . با اینکه از تماس تلفنیم حس خوبی نداشتم و یک جورایی ترجیح میدادم اصلا نرم ولی خوب شد که رفتم . آقای دکتر پنجاه ساله ، با سری کاملا تاس ، عینک فرم مشکی دایره ای ، قد نسبتا کوتاه ( از من به وضوح کوتاه تر ) ، خوش لباس ، مرتب و برند پوش ، که در نگاه اول حرفه ای به نظر می رسید . اتاقش هم همونطور که قبلا اینجا گفته بودم و تنها دلیل من برای انتخابش بود خیلی حس خوبی به آدم میداد . توی کتابخونه اش مثنوی و حافظ هم بود . من انتظار همچین جلسه ی طولانی ای رو نداشتم اما بیشتر از یک ساعت اونجا بودم . تعاملش به نظرم خیلی خوب بود . توی نگاهش هیچ جا تعجب یا حس خاصی ندیدم . ظاهرش خیلی مرتب بود ، با یک کروات سورمه ای زیر بافت آبی و کفش های چرمی قهوه ای و جوراب های سورمه ای . از آدم هایی که در این حد روی ظاهرشون حساس هستند خوشم میاد . کلا هرکسی رو میبینم که خوش لباسه حس خوبی بهم میده . رفتارش و حرفاش منطقی بود . اصطلاحات آلمانی زیاد استفاده میکرد که برام مشکلی نداشت . در کل به نظرم حرفه ای بود . آخرش گفت که با وجودی که تقریبا پر هست ولی در صورتیکه خواستم میتونم تماس بگیرم و ادامه بدیم . ولی ازم خواست که پیش یکی دو نفر دیگه هم برم که خودمم همین کارو میخواستم بکنم . واقعیت اینه که ترجیح میدادم با یک خانم ادامه بدم و این موضوع عاملیه که میخوام اون یکی تراپیستی که نوبت گرفتم رو هم برم و بعد بین اینا انتخاب بکنم . دکتر ایرانم آقا بود و چیزهایی ساده ای رو روم نمیشد بهش بگم . حتی وقتی یه یار ازم پرسید که فکر میکنی فلان موضوع ربطی به پی ام اس داره خجالت کشیدم ! شایدم وقتشه یکم بالغانه تر رفتار کنم و دیگه برای چیزای به این واضحی خجالت نکشم چون از حس خوب فضایی که توش بودم و بهم حس امنیت میداد و رفتار حرفه ای این آقای دکتر هم نمیتونم چشم پوشی کنم .
و از همه جالب تر اینکه بیمه هزینه ی تراپی رو میده . من با تعجب از ایشون پرسیدم مثلا من اگه بخوام پنجاه جلسه بیام چی ؟ گفت هیچی ، بیمه هزینه شو میده و شما لازم نیست هیچی پرداخت کنید ! واقعا جالب نیست ؟!
-ساعت ها یک ساعت رفت عقب و شبها طولانی شد . همین امشب هم طولانی بودنش مشهود بود وقتی همین الان هنوز ساعت هفت و نیمه اما درواقع باید نه شب باشه !
- رفیق بیست ساله ی دبیرستانیم که با هزار مصیبت کارش درست شد اومد و اخر هفته پیشش بودیم . یعنی به حرمت این دوستی طولانی سه ساعت و خورده ای کوبیدیم و رفتیم هانوفر ! به خودم آفرین میگم برای دوستی هایی که ساختم . امیدوارم بتونم با آدم های بیشتر و جالب تری هم آشنا بشم و باز هم روابط خوبی بسازم . به نظرم از جمله چیزهایی که زندگی رو خوشایند میکنه دوستی های به در بخور و ارزشمنده . شاید سالها پیش متوجه نبودم که این روابط چقدر سازنده است ولی حالا می فهمم که داشتن روابط خوب و سالم از خوش شانس هایی بزرگ ادم هاست و کاش بتونم این رو به بچه هام هم یاد بدم .
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]